چرا ۹۹ درصد آلت کوینها نابود میشوند؟ راز موفقیت فقط ۱ درصد باقیمانده!

۹۹ درصد توکنها در چرخههای بعدی از بین میروند، چون بدون اقتصاد واقعی، کاربرد مشخص یا تقاضای پایدار راهاندازی میشوند و بعد از تمام شدن پاداشها کاربران ریزش میکنند.
خلاصه خبر
- تنها ۱ درصد پروژهها دوام میآورند.
- کارشناسان میگویند ماندگاری واقعی زمانی شکل میگیرد که پروژه برای کاربران هویت، فرهنگ و تعلق ایجاد کند.
بیشتر آلت کوینهایی که در چرخه قبلی به آنها باور داشتیم و خریده بودیم، امروز دیگر وجود ندارند. هر چرخه هزاران توکن جدید به دنیا میآورد؛ هرکدام با ادعای اینکه قرار است «بازی را عوض کنند». اما وقتی بازار گاوی تمام میشود، فقط تعداد انگشتشماری باقی میمانند. تا چرخه بعدی، تقریباً همه توکنها مردهاند؛ نمودارها خالی شده، دیسکورد ساکت است و تیمها کاملاً ناپدید شدهاند.
چه اتفاقی افتاد؟ حقیقت ساده است: توکنها میمیرند چون هیچوقت از مرحله «سفتهبازی و حدسوگمان» جلوتر نمیروند. آنها سریع زندگی میکنند، سریع پامپ میشوند و حتی سریعتر میمیرند. اما آنهایی که اکوسیستم میسازند، همان توکنهایی هستند که «جاودانه» میشوند.
تله مرگ بیشتر توکنها
توکنها از کمبود هیجان نمیمیرند؛ از کمبود اقتصاد میمیرند. اکثرشان با این وضع لانچ میشوند:
- بدون محرک تقاضای داخلی
- بدون مکانیزم مصرف یا توکنسوزی
- بدون هویت یا حلقههای نگهداری کاربر
- بدون هیچ دلیلی که کاربر پس از پایان پاداشها بماند
الگوی مرگ در هر چرخه یکسان است: Farm → Dump → Exit → Ghost Town
مسئله این است که فارمهای نقدینگی و ایردراپ کاربرد دائمی جذب نمیکنند. وقتی مشوقها تمام میشود، جامعه هم از بین میرود. حقیقت تلخ این است که روی طمع موقت نمیشود اقتصاد ساخت.
سه ستون بقای توکنهای ماندگار
تفاوت یک توکن در حال مرگ با یک اکوسیستم زنده، به سه لایه اصلی برمیگردد:
- حلقههای انگیزشی
- نگهداری کاربر
- لایههای اقتصاد واقعی
حلقههای انگیزشی قلب اکوسیستمهای پایدارند. آنها چرخهای میسازند که در آن مشارکت کاربر، شبکه، کاربرد و تقاضا وجود دارد. وقتی این حلقه درست طراحی شود، ارزش خودبهخود افزایش پیدا میکند. توکنهایی که ماندگار میشوند، فقط «به هولدرها پاداش نمیدهند»؛ کاربران را تبدیل به بخشی از موتور شبکه میکنند.
علاوه بر این بیشتر پروژهها در نگهداری کاربر شکست میخورند. آنها جذب کاربر را با نگهداری کاربر اشتباه میگیرند. میتوانند پول بدهند تا کاربر بیاید، اما نمیتوانند کاری کنند که بماند.
آن ۱ درصد پروژههای موفق یک حقیقت عمیقتر را میفهمند: آدمها برای سود نمیمانند؛ برای هویت میمانند. وقتی یک پروتکل به کاربر «جایگاه»، «اعتبار» یا «حس تعلق» بدهد، از «پلتفرم» به «ملت» تبدیل میشود. وقتی کاربر احساس کند با ترک شبکه «بخشی از خودش را از دست میدهد»، آن پروژه یک شبکه واقعی ساخته است.
یک نکته دیگر فرق سفتهبازی و کاربرد است. سفتهبازی توجه میآورد اما کاربرد، جاذبه میسازد. وقتی توکن ارزش جابهجا کند، به شبکهها دسترسی بدهد، خزانه را اداره کند یا پرداختها را ممکن کند، از یک پروژه فراتر میرود و تبدیل به یک اقتصاد مستقل میشود.
چرخه زندگی یک توکن
چرخه زندگی یک توکن این گونه است:
- فاز روایت: توکن با یک داستان لانچ میشود.
- فاز کاربرد: کاربران اولیه فقط ترید نمیکنند، استفاده میکنند.
- فاز نگهداری: جامعه حلقههای تعامل میسازد (استیک، حاکمیت، هویت).
- فاز گسترش: اکوسیستم خودش تقاضا و پروژههای جدید تولید میکند.
در این مرحله توکن دیگر برای بقا به هیجان وابسته نیست؛ خودکفا میشود. ۹۹ درصد بقیه این مسیر را طی میکنند:
- هیجان شروع → هجوم همه
- بدون کاربرد → توکن میشود ابزار سفتهبازی
- خروج نقدینگی → فروش، رفتن نهنگها
- مرگ جامعه → سکوت
- خاموشی کامل → ورود به روایت بعدی
نمودار همهشان یک شکل است؛ با قله بلند و سقوط بیپایان. این بدشانسی نیست؛ طراحی غلط است.




