تحلیل تکنیکال واقعاً میتواند قیمت را پیشبینی کند؟ بررسی کارایی تحلیل تکنیکال
تحلیل تکنیکال (Technical Analysis) همه جا هست. در هر بازار مالی که بگردید، ردپایی از این نوع تحلیل پیدا میکنید. بعضیها آن را مانند یک گوی بلورین جادویی میدانند که موفقیت در معاملات را تضمین میکند. برخی دیگر بر این باورند که داستانهای موفقیت با تحلیل تکنیکال افسانهای بیش نیست و حتی اگر اللهبختکی هم ترید کنند، همان اندازه احتمال دارد به سود برسند. فکر میکنید کدام یک درست میگویند؟ در این مقاله، میخواهیم کارآیی تحلیل تکنیکال را براساس تحقیقات بررسی کنیم و ببینیم آیا واقعاً این نوع تحلیل در معاملات مؤثر هست یا نه.
تحلیل تکنیکال؛ نه خیلی کارآمد، نه خیلی بیمصرف
بنا به تعریف، تحلیل تکنیکال هنر پیشبینی حرکات قیمت یک دارایی در آینده است که بر مبنای مطالعه دقیق دادههای گذشته بازار یعنی قیمت و حجم معاملات انجام میشود. این تحلیل بر سه اصل اساسی استوار است:
- قیمت همهچیز را مشخص میکند؛
- قیمت همیشه در جهت روند پیش میرود؛
- تاریخ تمایل دارد خود را تکرار کند.
به همین دلیل است که تحلیلگران تکنیکال کمتر بر چرایی وقوع یک رویداد تمرکز میکنند و بیشتر بر الگوها و روندهای نمودار قیمت تکیه دارند که نشان میدهند احتمالاً در آینده چه اتفاقی خواهد افتاد. بنابراین، این خرد جمعی بازار است که در یک قیمت واحد منعکس میشود و به معاملهگران مکانیزمی میدهد تا حرکات احتمالی قیمت آینده را بر اساس دادههای تاریخی پیشبینی کنند. تا اینجا همه چیز خوب است؛ اما وقتی عوامل دنیای واقعی مانند سوگیریهای مختلف را در این تحلیل اِعمال میکنیم، نتایج چیز دیگری میگویند.
بر این اساس، دو دسته استدلال موافق و مخالف را درباره تحلیل تکنیکال باتوجهبه نتایج تحقیقات فراوانی که در این زمینه انجام شده است بررسی کردهایم. بیایید شروع کنیم.
استدلالهای موافق تحلیل تکنیکال
بیشتر معاملهگران بهویژه تریدرهای روزانه، پولهایشان را بهخاطر تصمیمات احساسی، آزمودهنشده و مبتنی بر شهود خود از دست میدهند، نه به این دلیل که نمیتوان بازار را شکست داد. به همین دلیل موافقان تحلیل تکنیکال میگویند اگر معاملهگران از این نوع تحلیل استفاده کنند، تصمیماتشان سیستماتیک میشود و از سفتهبازی فاصله میگیرند. به این دلیل که تحلیل تکنیکال بهجای پیشبینی آینده به تفسیر رفتار کنونی قیمت، مشخصکردن الگوهای تکراری و شناسایی فرصتها یا ریسکهای احتمالی میپردازد.
دلایل این افراد برای استفاده از تحلیل تکنیکال به شرح زیر است (در هر مورد نتایج تحقیقاتی را که به آنها استناد میشود آوردهایم):
معاملهگران حرفهای زیاد از آن استفاده میکنند
برخی افراد به این دلیل که بیشتر معاملهگران حرفهای از تحلیل تکنیکال استفاده میکنند، آن را مؤثر میدانند. تصویری که مشاهده میکنید، نتایج یک نظرسنجی جهانی از ۶۹۲ نفر از مدیران صندوقهای سرمایهگذاری (مثل صندوق پوشش ریسک یا صندوق سرمایهگذاری مشترک) را نشان میدهد:
براساس نتایج بهدستآمده، ۸۷٪ از این مدیران که همگی از حرفهایهای بازار بودند، به تحلیل تکنیکال اهمیت میدادند؛ یعنی آن را بهعنوان بخشی از فرایند تصمیمگیری خود ارزشمند میدانستند. این افراد حتی اگر همیشه از آن استفاده نمیکردند، بازهم آن را بهعنوان ابزار مکمل پذیرفته بودند. این در حالی است که (در یک پرسش دیگر) فقط ۱۸٪ از آنها تحلیل تکنیکال را بهطور کامل به روشهای دیگر ترجیح میدادند. برای این افراد، تحلیل تکنیکال ابزار اطلاعاتی ارزشمندی بود که با استفاده از آن میتوانستند فرضیههای موجود درباره بازار را تأیید یا اصلاح کنند. آنها بر این باور بودند که تحلیل تکنیکال در این بازههای زمانی کوتاه مهمتر از تحلیل فاندامنتال است و بهتر میتواند برای تصمیمگیری به آنها کمک کند.
مطالعات نشان میدهند که تحلیل تکنیکال میتواند سودآور باشد
یکی دیگر از استدلالهای پیرامون تحلیل تکنیکال این است که مطالعات نشان میدهند این نوع تحلیل سودآور است. واقعیت این است که یک بررسی اجمالی روی ۹۲ مورد مطالعهای که تا اوایل دهه ۲۰۰۰ انجام شده بود، نشان داد فقط ۵۸ مورد از آن مطالعات بازدهی مثبتی را از استراتژیهای معاملاتی تکنیکال گزارش داده بودند (۶۳٪). درحالیکه ۲۴ مورد از مطالعات نتایج منفی و ۱۰ مورد ترکیبی از هر دو نتیجه را ارائه کردند. تصویر زیر را ببینید:
این بررسی نشان میدهد قوانین تکنیکال تا اوایل دهه ۱۹۹۰ بهشکل مداوم در بازارهای مختلف مالی سود اقتصادی ایجاد کردهاند و بعد از آن، این روند افت کرده است.
تحلیل تکنیکال در بازارهای نوظهور عملکرد بهتری دارد
برخی افراد میگویند تحلیل تکنیکال در بازارهای نوظهور یا کمتر کارآمد نسبت به بازارهای توسعهیافته مثل آمریکا یا اروپا، عملکرد بهتری دارد. بیایید ببینیم واقعاً این طور است یا نه.
پژوهشگران در سال ۲۰۱۸ مطالعهای روی بازار سهام کشورهای بریکس (BRICS) شامل برزیل، روسیه، هند، چین و آفریقای جنوبی انجام دادند و برای آن از یک سیستم معاملاتی خودکار مبتنی بر میانگین متحرک استفاده کردند. آنطور که نتایج نشان میدهند، در چنین بازارهایی استراتژیهای مبتنی بر تحلیل تکنیکال که کوتاهمدتتر و فعالتر هستند، بهطور متوسط عملکرد بهتری نسبت به رویکرد خرید و نگهداری دارند. رویکرد خرید و نگهداری معمولاً یک استراتژی منفعل و بلندمدت است که در آن دارایی را میخرید و بدون توجه به تغییرات کوتاهمدت بازار، آن را برای مدتهای طولانی نگه میدارید. در این مطالعه، بازدهی قابلتوجهی بهویژه در روسیه و هند مشاهده شد.
تحلیل تکنیکال از نظر تاریخی عملکرد بینظیری در فارکس داشته است
بسیاری هم به این دلیل موافق تحلیل تکنیکال هستند که در فارکس عملکرد فوقالعادهای دارد. آنطور که مطالعات نشان میدهند، در یک دوره ۱۵ساله بین دهههای ۱۹۷۰ تا ۱۹۹۰ یکسری قوانین تکنیکال ساده سود قابلتوجهی در معاملات جفتارزهای اصلی ازجمله USD/EUR ایجاد کرده بودند. البته تحقیقات جدید در این باره بسیار کم است. تصویر زیر را ببینید:
یکی از دلایلی که باعث میشود تحلیل تکنیکال در بازار فارکس رایجتر باشد این است که در این بازار تریدرها اطلاعات بنیادی زیادی درباره بازار در دست ندارند تا به آنها تکیه کنند. برای مثال، در بازار سهام شما میتوانید گزارشهای مالی شرکتها، تصمیمات مدیریتی یا اخبار صنعت را بهسرعت بررسی کنید؛ اما در فارکس بیشتر عوامل کلان مثل نرخ بهره، تورم یا سیاستهای بانک مرکزی اغلب پیچیدهاند یا با تأخیر در دسترس هستند. بنابراین چارهای جز تکیه به تحلیل تکنیکال ندارند!
روندها معمولاً بهکندی تغییر میکنند
داراییهای خاصی مانند سهام، جفتارزها، کالاها و اوراق قرضه اغلب تمایل دارند تا مدتی (۱ تا ۱۲ ماه) در یک جهت حرکت کنند و سپس در نهایت تغییر جهت دهند. این بدان معناست که این بازارها در ابتدا بهآرامی واکنش نشان میدهند و بعداً در جهت مخالف، اوجها و کفهای قابلتوجهی شکل میگیرد. طرفداران تحلیل تکنیکال میگویند این موضوع به معاملهگران فرصت میدهد تا با استفاده از ابزارهای تکنیکال روندها را شناسایی کنند و به سود برسند.
یک مطالعه نشان داد استفاده از استراتژی مومنتوم با دنبالکردن روند روی ۵۸ مورد قرارداد فیوچرز، بازدههای غیرعادی قابلتوجهی به همراه داشته است. البته در این مثال این استراتژی روی سبد متنوعی از داراییها اعمال شده بود که ریسک حاصل از معامله در یک دارایی خاص را کاهش میداد.
حال سؤال اینجاست که آیا این استراتژی در بازارهای پرنوسان مثل بازار کریپتو که روندها بهسرعت تغییر میکنند هم عملکرد خوبی دارد؟ موافقان میگویند به نوع معاملهگر بستگی دارد. سفتهبازانی که ریسک بالایی میپذیرند میتوانند از این تحلیل حتی در شتاب روند استفاده کنند اما آنهایی که بهدنبال پوشش ریسک هستند در بیشتر مواقع با ضرر مواجه میشوند.
در بازارهای صعودی کارآمد است
یکسری تحقیقات روی صندوقهای پوشش ریسک نشان میدهد که تحلیل تکنیکال زمانی که احساسات بازار کاملاً مثبت است، میتواند بازدهی بیشتری داشته باشد. در این تحقیقات، صندوقهای پوشش ریسکی که در دورههای بازار صعودی از تحلیل تکنیکال استفاده کرده بودند، بازده بالاتر، ریسک کمتر و زمانبندی بهتری نسبت به سایرین داشتند. جالب اینجاست که تحلیل تکنیکال در زمانهایی که احساسات بازار صعودی نبود، مزیتی به همراه نداشت.
این نشان میدهد که استراتژیهای تکنیکال ممکن است زمانی مؤثرتر عمل کنند که بازار تحتتأثیر احساسات مثبت سرمایهگذاران قرار دارد؛ یعنی زمانی که مردم براساس ترس، طمع یا دنبالکردن روند خرید و فروش میکنند و نمیتوانند ارزش واقعی دارایی را تحلیل کنند. این باعث میشود داراییهایی که بهدرستی ارزشگذاری نشدهاند مدت طولانیتری به همان حال باقی بمانند. در چنین مواقعی، احساسات بازار اجازه تفکر منطقی و اصلاح سریع را نمیدهد.
توضیح: وقتی شرایط بازار عادی است، اگر یک دارایی بیشتر یا کمتر از ارزش واقعیاش قیمتگذاری شود، تریدرهای باهوش بلافاصله با استفاده از آربیتراژ قیمت دارایی را اصلاح میکنند و ممکن است تحلیل تکنیکال نتواند کارآیی لازم را داشته باشد.
استدلالهای مخالف تحلیل تکنیکال
با وجود تحقیقاتی که در بالا به آنها اشاره کردیم و نتایج مثبتی داشتند، تحقیقات فراوانی هم انجام شدهاند که نتایج منفی نشان دادهاند. منتقدان تحلیل تکنیکال میگویند هر موفقیتی که با این تحلیل به دست میآید، یا موقتی است و بعدها کار نمیکند یا اینکه برحسب شانس درست از آب درآمده است. تا حدودی هم درست میگویند؛ چون اگر عوامل دنیای واقعی و سوگیریها را در مطالعات اعمال کنیم و نتایج دقیقتری به دست آوریم، بیشتر آنها نشان میدهند که سودهای بهدستآمده از معاملات تحلیل تکنیکال تداومی نداشتهاند. برخی از دلایل منتقدان به شرح زیر هستند:
سودها در بازارهای کارآ از بین میروند
«فرضیه بازار کارآ» رایجترین استدلال علیه تحلیل تکنیکال است. این فرضیه میگوید همه اطلاعات از قبل در قیمت منعکس شده است. بنابراین، نگاهکردن به نمودارها و الگوهای قبلی نهتنها فایدهای ندارد، پیشبینی آینده از روی روندهای گذشته هم غیرممکن است و نمیتوان با این روش بازارهای توسعهیافته و کارآ را شکست داد. چرا اینطور است؟
درست است که در گذشته استراتژیهای تکنیکال واقعاً مؤثر بودهاند و شواهدی هم بر آن وجود دارد، اما حالا بازارها بالغتر شدهاند و به همین دلیل، اثربخشی این استراتژیها کاهش یافته است. یک مثال واضح، تجزیه و تحلیل بازارهای آتی ایالات متحده در دهه ۱۹۸۰ تا ۲۰۰۰ است که نشان میدهد سود معاملات مبتنی بر تحلیل تکنیکال با گذشت زمان کاهش یافته و در سالهای بعد ناپدید شده است. همانطور که میبینید، بازدههای فوقالعادهای که با قوانین روند در اوایل دهه ۱۹۸۰ ایجاد میشدند، در دورههای بعد دیگر دیده نمیشوند. تصویر زیر را ببینید:
در بازارهای مدرن امروزی وقتی یک سیگنال تکنیکال ظاهر میشود، فقط شما نیستید که آن را میبینید. همه بهسرعت از آن مطلع میشوند و بازار سریع واکنش نشان میدهد. برای مثال اگر در نمودار قیمت بیت کوین یک سطح حمایت یا مقاومت ببینید و بخواهید بر آن اساس معامله کنید، این سطوح را بقیه هم دیدهاند و در قیمت اثرش را گذاشته است. در نتیجه، سود خاصی عایدتان نمیشود.
معامله با تحلیل تکنیکال مزیت بیشتری نسبت به معامله با شانس ندارد
در یک تحقیق جامع جهانی، پژوهشگران بیش از ۵۰۰۰ قانون معاملاتی تکنیکال محبوب را روی ۴۹ شاخص سهام آزمایش کردند. آنها دریافتند که استفاده از تحلیل تکنیکال هیچ مزیت بیشتری نسبت به شانس ندارد. در تصویر زیر این موضوع مشخص است:
البته آنها در هر بازار قوانینی را پیدا کردند که روی کاغذ سودآور به نظر میآمد. مشکل کجا بود؟ زمانی که «تورش یا سوگیری دادهکاوی» را روی آن اعمال میکردند دیگر سودی در کار نبود. سوگیری دادهکاوی میگوید وقتی مجموعه بزرگی از دادهها را با متغیرهای متعدد تحت تحلیل آماری قرار میدهید، احتمال ظاهرشدن نتایج مثبت کاذب بالا میرود. هرچه دادهها بیشتر باشد، تشخیص این نتایج از نتایج واقعی دشوارتر میشود. برای مثال، فرض کنیم در تحلیل تکنیکال بیت کوین، تاریخچه قیمت آن در سه سال گذشته را بررسی میکنید. از نرمافزار برای تست ۵۰ اندیکاتور مختلف در بازههای زمانی ۱ ساعته، روزانه و هفتگی استفاده میکنید.
بعد از انجام تستهای فراوان به یک استراتژی خاص سودآور میرسید: هر وقت میانگین متحرک ۱۰ روزه از ۵۰ روزه رد شد و تقاطع طلایی به وجود آمد، در صورتی که شاخص قدرت نسبی زیر ۳۰ بود، بیت کوین بخر. دادههای گذشته ۲۰درصد سود سالانه نشان دادهاند.
حالا شما از این استراتژی روی ششماه اول ۲۰۲۵ استفاده میکنید و نتیجه چیست؟ ۲۰درصد سودی در کار نیست! چرا؟ چون احتمالاً بهدلیل بررسی دادههای بسیار زیاد یک الگوی تصادفی پیدا کردهاید که فقط در همان زمان سودآور بوده است.
هزینههای معاملاتی سودها را از بین میبرند
اغلب اوقات میبینیم که استراتژیهای تحلیل تکنیکال در شبیهسازیها بازده جذابی نشان میدهند؛ اما پس از درنظرگرفتن هزینههای معاملاتی در دنیای واقعی عملکرد آنها ضعیف میشود. مطالعهای را که تقاطعهای میانگین متحرک را در بازارهای بریکس بررسی کرد به یاد بیاورید. در آن مطالعه، نتایج یک بار بدون هزینهها و بار دیگر با هزینههای معاملاتی (کارمزدهای ۲ و ۵ درصدی) در نظر گرفته شدند. واقعیت این است که فقط زیرمجموعه کوچکی از داراییها و استراتژیها پس از درنظرگرفتن هزینهها سودآور باقی ماندند و بیشترشان نتوانستند حتی از یک رویکرد سادهٔ خرید و نگهداری بهتر عمل کنند.
هزینههای معاملاتی بهویژه در معاملات مکرر بهخوبی خود را نشان میدهند. برای مثال، فرض کنید با استفاده از تحلیل تکنیکال میخواهید وقتی تقاطع طلایی اتفاق افتاد برای خرید بیت کوین اقدام کنید. حساب کردهاید روی کاغذ با استفاده از این روش به ۱۵درصد سود میرسید. حالا هزینهها را اضافه کنید:
فرض کنید صرافی ۰٫۲ درصد کارمزد برای هر معامله (۰٫۲ برای خرید + ۰٫۲ برای فروش) دریافت میکند. اگر در یک سال ۵۰ معامله انجام دهید، کل هزینهها بهاندازه ۲۰درصد از سرمایه شما خواهد بود. در نتیجه بعد از کسر هزینه، ممکن است ۵درصد سود بیشتر نصیبتان نشود یا حتی ضرر کنید. این در حالی است که شاید اگر فقط بیت کوین را میخریدید و نگه میداشتید، بدون این همه کارمزد در پایان سال ۱۰درصد سود میکردید.
قدرت پیشبینی تحلیل تکنیکال ضعیف است
هرچند برخی مطالعات امیدوارکننده وجود دارند که نشان میدهد تحلیل تکنیکال میتواند سودآور باشد، تحقیقاتی هم داریم که خلاف آن را ثابت میکنند. برای مثال، در سال ۲۰۱۴ یک مطالعه روی ۹۳ شاخص تکنیکال مختلف در بازار انجام شد که نشان دهد آیا تحلیل تکنیکال واقعاً میتواند بازده واقعی بازار را پیشبینی کند یا خیر. همانطور که انتظار میرفت، شواهد بهدستآمده بسیار اندک بودند:
برخی شاخصهای پرکاربرد مثل اندیکاتورهای A/D Line، شاخصهای نوسان و شاخصهای معاملاتی کوتاهمدت حتی بعد از اینکه اثربخشی آنها در شرایط متفاوت بازار (صعودی، نزولی، بدون روند، پرنوسان، دارای احساسات قوی) در نظر گرفته شد، باز هم نتوانستند حرکات آینده بازار را بهطور پیوسته و قابلاعتماد پیشبینی کنند.
چنین تحقیقات جامعی نشان میدهد که بیشتر سیگنالهای تکنیکال محبوب مزیت پیشبینی قابلاعتمادی ارائه نمیدهند.
نتایج آن در دادههای با فرکانس بالا ضعیف است
یک مطالعه روی معاملات روزانه با فرکانس بالا در بازارهای طلا و نقره نشان داد که استفاده از پارامترهای استاندارد میانگین متحرک به هیچ سیگنال سودآوری منجر نمیشود و بهتر از سیگنالهای تصادفی نیست.
وقتی قوانین تکنیکال در شرایط بسیار دقیق آزمایش میشوند، نتایج ناامیدکننده هستند. براساس این مطالعه، تنها با بهینهسازی پارامترها پس از انجام آزمایش میتوانستیم الگوهای سودآور را بهصورت گذشتهنگر پیدا کنیم. حتی کمی سودآوری در طلا مشاهده شد اما در نقره به هیچ عنوان امکانپذیر نبود.
حال فرض کنید در بازار ارزهای دیجیتال که سرعت تغییرات بسیار زیاد است، سعی کنید از تحلیل تکنیکال در نمودارهای ۱ دقیقهای بیت کوین سود ببرید. در چنین بازه زمانی کوتاهی، معمولاً بیشتر سیگنالها یا دیرهنگام هستند یا نادرست. فقط با بهینهسازی پارامترها بعد از آزمایش ممکن است الگوهای سودآوری پیدا شود؛ اما چقدر احتمال دارد که این الگوها در آینده تکرار شوند؟
بنابراین، بدون چیدن سناریوهای خاص احتمالاً تحلیل تکنیکال نمیتواند در شرایط معاملات در تعداد زیاد بازار را مغلوب کند که نشان میدهد ذاتاً قدرت پیشبینی ندارد.
رویکرد متعادل؛ بررسی کارآیی تحلیل تکنیکال
بعد از بررسی استدلالهای موافق و مخالف تحلیل تکنیکال، حالا باید نتیجه بگیریم که بالاخره تحلیل تکنیکال کار میکند یا نه؟ بیایید پاسخ کلیشهای «بستگی دارد» را فراموش کنیم و به یک رویکرد متعادل برسیم.
تحلیل تکنیکال در فعالیت بسیاری از معاملهگران نقش محوری دارد. نتایج را تضمین نمیکند اما روش ساختاریافتهای برای خوانش بازار ازطریق قیمت، حجم و نوسان ارائه میدهد که اغلب برای تصمیمگیریهای کوتاهمدت مناسبتر از تحلیل بنیادی است. به همین دلیل، سیگنالهای تکنیکال همچنان یکی از ابزارهای اصلی معاملهگران هستند.
بااینحال، تحقیقات نتایج متفاوتی ارائه دادهاند. برخی استراتژیها در شرایط خاص بازار مانند بازارهای دارای روند، دورههایی که احساسات نقش پررنگی در بازار ایفا میکنند و در بازارهای نوظهور، پتانسیل خوبی نشان میدهند. همین استراتژیها را وقتی روی دادههای جدید اعمال میکنیم یا خارج از سناریوهای ایدئال آنها را آزمایش میکنیم دیگر مزیتی ندارند. با درنظرگرفتن هزینههای معاملاتی، عملکرد آنها بیشتر هم افت میکند. اغلب اوقات در دام دادهکاوی بیشازحد گرفتار میشویم یا تصور میکنیم نمودارها گوی بلورین هستند و میتوانند آینده را پیشگویی کنند.
با همه اینها، هرآنچه تاکنون گفتیم بهمعنای آن نیست که تحلیل تکنیکال اصلاً کارآیی ندارد و باید آن را کنار گذاشت؛ اما اعتماد کورکورانه هم اشتباه است. داریم درباره استفاده هدفمند از این نوع تحلیل صحبت میکنیم. چه چیزی در آن هست که مفید است؟ آن را یاد بگیرید. چه چیزی در آن هست که مزیتی ندارد؟ آن را نادیده بگیرید.
چرا تحلیل تکنیکال برای برخی افراد جواب میدهد و برای برخی دیگر نه؟
این سؤالی است که خیلیها میپرسند. چرا بعضی افراد از تحلیل تکنیکال استفاده میکنند و سود میبرند اما ما نمیتوانیم؟
پاسخ این سؤال در عوامل مختلفی نهفته است که عبارتاند از:
- تجربه و آموزش: مانند هر مهارتی، تسلط بر تحلیل تکنیکال با تمرین و آموزش مداوم حاصل میشود.
- انضباط هیجانی: حتی با یک تحلیل بینقص، اگر فرد اجازه دهد احساساتش تصمیماتش را دیکته کند، معاملات میتوانند اشتباه پیش بروند. خرید و فروش ناشی از ترس یا طمع، اعتمادبهنفس بیشازحد یا لجاجت میتواند مضر باشد.
- اتکای بیشازحد: تکیه صرف بر تحلیل تکنیکال و نادیدهگرفتن عوامل بنیادی میتواند یک دام باشد. موفقترین معاملهگران اغلب از ترکیبی از هر دو استفاده میکنند.
- تفسیر نادرست: شاخصها و الگوها گاهی اوقات میتوانند اشتباه تفسیر شوند و پیشبینیهای نادرستی را در پی داشته باشند.
بنابراین، برای اثربخشی تحلیل تکنیکال باید باید زمینه مناسب و انضباط وجود داشته باشد و اعتبارسنجیهای لازم صورت گیرد.
نکات کلیدی درباره کارآیی تحلیل تکنیکال
در این بخش، نکات مهمی را که درباره کارآیی تحلیل تکنیکال از کل مطلب استخراج کردهایم، جمعبندی میکنیم:
زمینه استفاده از تحلیل تکنیکال بسیار مهم است
تحلیل تکنیکال در شرایط خاصی بهتر عمل میکند. برای مثال، در بازارهایی که دارای مومنتوم یا سوگیریهای رفتاری هستند، ممکن است به کسب سود کمک کند. بااینحال، احتمال دارد در بازارهای با نقدشوندگی کمتر تأثیر آنچنانی نداشته باشد.
حتی در بازارهای پرنوسان هم نمیتوان بهتنهایی به تحلیل تکنیکال اعتماد کرد. سرعت نوسانات در این بازار باعث میشود حتی باتجربهترین معاملهگران بهسختی بتوانند به استراتژیهای مبتنی بر تحلیل تکنیکال خود پایبند باشند. اگر تحلیل تکنیکال بهعنوان ابزار زمانبندی کوتاهمدت یا مکمل با زمینه و تحلیل بنیادی استفاده شود نه بهعنوان یک استراتژی مستقل، عملکرد بهتری خواهد داشت.
گذشته همیشه قابلاستناد نیست
یکی از مشکلات بزرگ تحلیل تکنیکال این است که بهشدت به دادههای تاریخی متکی است. معاملهگران اغلب فکر میکنند آنچه قبلاً اتفاق افتاده است تکرار خواهد شد اما این همیشه درست نیست. برای مثال، در بازار کریپتو رویدادهای غیرمنتظره میتوانند روندهای گذشته را بیاثر کنند و باعث اشتباه در پیشبینیها شوند.
سوگیری دادهکاوی میتواند ما را به اشتباه بیندازد
بسیاری از نتایج مثبت تحلیل تکنیکال ممکن است بهدلیل دادهکاوی بیشازحد یا ناهنجاریهای موقتی به دست آمده باشد. هرچه دادههای بیشتری را بررسی کنید و متغیرهای بیشتری آزمایش کنید، احتمال یافتن مثبتهای کاذب اتفاقی که به نظر سودآور میآیند بیشتر میشود. اعتماد کورکورانه به الگوهای تکنیکال آزمایششده میتواند ما را در مسیر نادرست قرار دهد.
بازار بهسرعت واکنش میدهد
بازارهای مالی در دوران مدرن، بهسرعت به اطلاعات جدید و استراتژیهای معاملاتی واکنش نشان میدهند. اگر نتایج تحلیل تکنیکال در دهههای گذشته عالی بودند، تا حدی به این دلیل است که در آن زمان اطلاعات بازار شامل دادههای قیمت، اخبار شرکتها یا گزارشهای مالی بهصورت همگانی در دسترس نبود و فناوریها و ابزارهای معاملاتی پیشرفته وجود نداشتند. درنتیجه، برخی از تریدرهایی که ابزارهای تحلیلی و دادههای بیشتری داشتند میتوانستند فرصتها را شناسایی کنند و به سود برسند.
بسیاری از تریدرها بهصورت دستی نمودارها را تحلیل میکردند و الگوریتمهای پیچیده یا معاملات خودکار وجود نداشت. در نتیجه بسیاری از تریدرها از الگوهای بازار بهرهبرداری میکردند قبل از اینکه سایر تریدرها اصلاً متوجه آن شوند و همان استراتژیها را کپی کنند.
احتمال ارائه سیگنالهای نادرست در آن بالاست
شاخصهای تکنیکال میتوانند ما را به سیگنالهای نادرست هدایت کنند. به این معنا که حرکت قیمتی که قرار بود اتفاق بیفتد رخ نمیدهد. در بازارهای پرنوسان مثل ارز دیجیتال این موضوع رایجتر است و ما را بهسمت انجام معاملات بر اساس سیگنالهای مشکوک سوق میدهد.
هزینهها و کارمزدها تأثیر زیادی دارند
یکی از موضوعاتی که بارها در مطالعات تکرار میشود این است که با درنظرگرفتن هزینههای دنیای واقعی مثل اسلیپیج، اسپرد، کارمزدها و مالیاتها، سود بالقوه تحلیل تکنیکال میتواند بهشکل قابلتوجهی کاهش یابد. اگرچه کارمزدهای معاملاتی آشکار در سالهای اخیر کاهش یافته است، عملکرد استراتژی همچنان باید هزینههای کامل اجرا را در نظر گرفته باشد.
تمرکز آن فقط روی معاملات کوتاهمدت است
تحلیل تکنیکال فقط میتواند در بازههای زمانی کوتاهمدت اثربخشی داشته باشد. این نوع تحلیل اغلب عوامل مهمی ازجمله فناوری زیربنایی یک پروژه مثل ارز دیجیتال، موارد نظارتی و قانونی یا میزان پذیرش آن ارز را نادیده میگیرد. در نتیجه این دیدگاه محدود میتواند افرادی را که بهجای نوسانات قیمت، به سودهای بلندمدت علاقهمند هستند ناامید کند.
در زمان دستکاری بازار قابلاعتماد نیست
بسیاری از داراییها مثل ارز دیجیتال، بهویژه ارزهای دیجیتال با ارزش بازار پایین، اهداف آسانی برای دستکاری قیمت هستند. در چنین بازارهایی تحلیل تکنیکال قابلاعتماد نیست؛ زیرا این دستکاریها سیگنالهای جعلی ایجاد میکنند که باعث میشود تشخیص الگوهای واقعی مشکل باشد.
سخن پایانی
تحلیل تکنیکال میتواند مفید باشد. نه همیشه، نه در همهجا و نه بهتنهایی. فقط وقتی با نوعی رویکرد ساختاریافته متعادل به کار رود، میتواند به معاملهگران در تفسیر بهتر قیمتها، بهبود زمانبندی معاملات و مدیریت ریسک کمک کند. معاملهگرانی که با موفقیت از تحلیل تکنیکال استفاده میکنند، آن را بهعنوان یکی از ابزارهای معاملاتی خود به کار میبرند. نتایج پایدار از آزمایش، اصلاح و آگاهی از اینکه چه زمانی نباید به آن اتکا کرد به دست خواهد آمد.
در بازار کریپتو، تکیهای که تحلیل تکنیکال بر دادههای قدیمی دارد، سیگنالهای کاذبی که تولید میکند و غیرقابل پیشبینی بودن خود بازار، محدودیتهایی به وجود میآورد که میتواند معاملهگران را گمراه کند. بنابراین، فقط ترکیب این نوع تحلیل با بینشهای بنیادی و آگاهی از اخبار بازار است که میتواند شما را در انجام معاملات هوشمندانهتر یاری کند. این تحلیل میانبر نیست، بلکه بخشی از جعبهابزار شماست و باید آن را با نظم و انضباط به کار بگیرید.
سؤالات متداول
تحلیل تکنیکال با استفاده از دادههای تاریخی قیمت و حجم معاملات تلاش میکند حرکات آینده قیمت را پیشبینی کند.
میزان کارآیی تحلیل تکنیکال تا حد زیادی به شرایط بازار و تجربه معاملهگر بستگی دارد. اتکای صرف به تحلیل تکنیکال ممکن است نتایج نادرستی به بار آورد و سیگنالهای کاذب تولید کند.
سرعت نوسانات بازار کریپتو استفاده از تحلیل تکنیکال را دشوار میکند؛ بااینحال، برخی تریدرهای حرفهای که دارای نظم و انضباط هستند، ممکن است از این نوع تحلیل در بازار ارزهای دیجیتال سود ببرند.